الهه ی الهام
انجمن ادبی
پاییز دختر بچه ی پر مهری بود که هیچ کس اورا درمدرسه ثبت نام نکرد و آنقدر زیر زمین از ریشه درخت ها فرش بافت و رخت چرک های باد راشست که چشم هایش شبیه دوتا خرمالوی کرم خورده و گوش هایش مثل گردوی دو نیم شده پوک شد حالا ته این باغ مسی رنگ با قلبی از لانه خالی گنجشک ها سوزن گرامافون را روی آواز کلاغ ها میگذارد و از فکر اینکه حتی گلدوزی هم بلد نیست زاز زار گریه میکند! محمود غیاثی یک شنبه 14 مهر 1392برچسب:پاییز,محمود غیاثی,الهه ی الهام,درختان سیاه, :: 16:10 :: نويسنده : حسن سلمانی موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|